عشق مامان و بابا ستایشعشق مامان و بابا ستایش، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

✿ برای دخترکم ستایش ✿

28 ماهگی عسلم + یه عالمه عکس جامونده از شهریور92

    برگ ریزان درخت و خواب ناز غنچه هاست خش خش برگ و نسیم باد را بی انتهاست هرچه خواهی آرزو کن،فصل  فصل قصه هاست . .     عزیزکم این سومین پاییزیه که وجود نازنینت کنارمونه... سومین تابستون عمرت که با وجودت برامون گرمتر و دلچسب تر از قبل بود گذشت... و حالا باز با اومدن ماه جدید از سال،یک ماه دیگه از عمرت گذشت و بزرگتر شدی... عروسکم 2 سال و 4 ماهگیت مبارک      دوستان برای دیدن عکسهای نازدختر لطفا بیاید ادامه مطلب        این پست پر از عکس های جامونده از آخرین ماه تابستون 92 هستش. باورم نمیشه یه ...
2 مهر 1392

پشت صحنه آتلیه

   پشت صحنه آتلیه   از دوهفته پیش برای 5شنبه 21 شهریور ساعت 3 تا 5 بعدازظهر وقت عکاسی گرفته بودم تمام این مدت با نازدختر درباره عکس و اینکه خاله عکاس میخواد ازت عکس بگیره و باید بخندی و به دوربینش نگاه کنی و ....اینا باهاش حرف میزدم و عکسای سری قبلشو بهش نشون میدادم و اونم قربونش برم همه چیز کامل یادش بود.اینکه خاله عکاس سری پیش بهش شکلات داده بود و بهش بلز داده بود و دخملی کلی آهنگ نواخته بود و چَنکه یا همون چکمه هاشو پوشیده بود و...همشو یادش بود و تو عکساش نشونمون میداد. با کلی امید به همکاری دخملی،5شنبه منو همسری از ترس ترافیک ساعت 1/15 راه افتادیم.قرار بود خاله فرزانه از شرکت خودشو برسونه.چون ز...
24 شهريور 1392

دل نوشته

   دل نوشتۀ مامان برای نازدختر   چقدر خوبه که تو زندگیت یه فرشته کوچولوی پاک و دوست داشتنی داشته باشی که به تمام لحظه هات رنگ شادی و نشاط بده...با خنده هاش بخندی و با گریه هاش دلت بگیره...با بازی باهاش غرق دنیای شاد کودکانه اش بشی و یادت بره چند سالته... عروسک نازم : دیشب وقتی تلاشم برای خوابیدنت روی پاهام بی ثمر موند و گذاشتمت تو رختخوابت،دست کوچولوتو اوردی جلوی دهانم و منم سر انگشتای نازتو بوسیدمو لذتی که از این کارم بردی رو به وضوح تو صورتت دیدم با اون لبخند ملیحی که زدی... بعد دونه دونه انگشتای کوچولو و لطیف تو میذاشتی روی لبهام تا ببوسمشون و تو لذت ببری... شاید هر کدوم از انگشتاتو 10 بار گذاش...
19 شهريور 1392

روز دختر مباااارک + عکسای این چند روز نازدختر

      خدا ناز خود را در دخـــــ  ــــتر تجلی کرد     ای نــــــــــــاز ترین ناز خدا روزت مبارک   ستایشم...دخترکِ عزیزم روزت مبارک     دوستان بیاین ادامه مطلب عکسای نازدختر اونجاست     به توصیه دوست جونمون که خیلی دوستش داریم،میخوام چندتا پست رو ادامه دار بذارم ببینم خوشم میاد یا نه.آخه اصلااااا از ادامه دار شدم مطالب خوشم نمیاد و دوست ندارم دنبال بقیه مطلب بیام. اون اوایل این کارو میکردم ولی خییلی وقته دیگه دوست ندارم ادامه مطلب داشته باشم.حالا امتحانش میکنم ببینم خوشم میاد یا نه؟   ...
16 شهريور 1392

تولد آرمیتاجونم مبارک:)

   10شهریور تولد یه فرشته کوچولوی ناز و دوست داشتنیه                  دومین سالروز زمینی شدنت مبارک فرشتۀ زیبا امیدوارم در کنار مامان و بابا همیشه شاد،سالم و سرحال باشی و با عشق زندگی کنی عسلم. دوستت دارم آرمیتا ی نازم       آناهیتا جون دوست خوبم دومین سالروز مادر شدنت مبارک   امیدوارم سایۀ عشقتون همیشه روی سر آرمیتا ی عزیز باشه و عشق مادرانه ات همیشه پشت و پناه فرشته کوچولوت باشه.       ما داریم میریم مسافرت و...
6 شهريور 1392

27 ماهگی نفس کوچولو و پارک آب و آتش

   اسراف میکنم در دوســ ــــت داشتنت خدا   اسراف کنندگانِ عـــــ ــــــــاشق را دوست دارد     27 ماهگیت مبارک نفس کوچولوی من             پی نوشت 1:این عکس سن شمار وبلاگو ازش خوشم اومد گذاشتم     یکشنبه 3 شهریور 92-ادامه پست   خیلی وقت بود که دلم میخواست عزیزکمو ببریم پارک آب و آتش. تو خیلی از وبلاگ ها عکساشو دیده بودم و تعریفشم خیلی شنیده بودم.مخصوصا بخاطر اون آب بازی و هیجانش که میدونستم ستایشم رو خیلی خیلی سر ذوق میاره این شد که جمعه 2شهریور 92 منو عسلمو همسری رفتیم پارک آ...
3 شهريور 1392

کوتاه از این روزهای نازدختر

  کوتاه از این روزهای نازدختر   تو پست قبل گفته بودم که نفس کوچولوم(دیگه یاد گرفته بگه نفس کوچوئو بجای نمَس ) زیاد شیر پاستوریزه دوست نداره و من واقعا اینطوری میشم تا یه نصف لیوان بخوره. ولی دیروز که طبق معمول سر کمدش داشت کنکاش میکرد،یهو با شیشه شیر خشکش از اتاق اومد بیرون و مثل کسی که یه گنج پیدا کرده باشه کلی ذوق کرده بود و خوشحال بود و هی بهم میگفت مامان سمانه شیر...مامان سمانه شیر...من نی نیم خلاصه انقدر گفت و گفت...منم بهش گفتم شیر از یخچال بریزم توش میخوری؟چند لحظه مکث کرد و اینطوری بود بعدش گفت بِــیزی(بیضی نه هاااا بِــیزی به زبون خودش یعنی بریز) منم یکم ریختم تو شیشه ش.هرچند امیدی ندا...
30 مرداد 1392
1