اولین خاطره
به نام خدای مهربونی که یه فرشته آسمونی بهم هدیه داد
سلام عزیز دلم.این اولین خاطره ایه که دارم برات مینویسم.میدونم شاید یکم دیر شده باشهولی به هرحال خوشحالم که اولین قدمو واسه ثبت خاطرات تو دختر گلم برداشتم
امروز دخمل گلم درست 13ماهو13روزه شدی.الهی من فدات بشم چقد داری زود بزرگ میشی عسلم.
نمیدونم از کدوم یکی از شیرین کاری هایی که میکنی بگم.نمیدونی چقد دلبری میکنی با هرکدوم از کارات.
چقد دلم میسوزه که کاراتو با تاریخ ثبت نکردم
هنوز درست راه نیفتادی ولی دستای کوچولوتو به هرجایی که بشه میگیری و خودتو به اونجایی که بخوای میرسونی.خیلی خیلی شیطون شدی مامانی.همش کار من شده تو رو از یه گوشه خطرناک بیارم کنار
واسه خودتم یه سری لغات داری که بهم اون چیزایی که میخوای بفهمونی.مثلا به عروسک هاپویی که دایی علی واست خریده میگی آآآآپووو،به توپ میگی تی،به دمپایی یا کفش میگی آتیش(نمیدونم چرا؟؟)
فدات بشم الهی ستایشم سعی میکنم تو پستهای بعدی واست بیشتر بنویسم بخصوص از نوزادیت.
فعلا بای خانوم گل