پشت صحنه آتلیه
پشت صحنه آتلیه
از دوهفته پیش برای 5شنبه 21 شهریور ساعت 3 تا 5 بعدازظهر وقت عکاسی گرفته
تمام این مدت با نازدختر درباره عکس و اینکه خاله عکاس میخواد ازت عکس بگیره و باید بخندی و به دوربینش نگاه کنی و ....اینا باهاش حرف میزدم و عکسای سری قبلشو بهش نشون میدادم و اونم قربونش برم همه چیز کامل یادش بود.اینکه خاله عکاس سری پیش بهش شکلات داده بود و بهش بلز داده بود و دخملی کلی آهنگ نواخته بود و چَنکه یا همون چکمه هاشو پوشیده بود و...همشو یادش بود و تو عکساش نشونمون میداد.
با کلی امید به همکاری دخملی،5شنبه منو همسری از ترس ترافیک ساعت 1/15 راه افتادیم.قرار بود خاله فرزانه از شرکت خودشو برسونه.چون زود راه افتاده بودیم ساعت 2/15 رسیدیم آتلیه.منشی خوش اخلاقشون بهم گفتند که چرا زود اومدید ستایش جون خسته میشه هاا...همین هم شد...
اولش ستایش جونم از محیط اونجا خوشش اومده بود و کلی اونجا چرخید و بازی کرد.کم کم خاله فرزانه هم اومد و رفتیم بالا برای عکاسی.
چی بگم از لجبازی های خانوم خانوما...هیچ جوری حاضر به همکاری نبود.من فکر میکردم این بار چون بزرگتره بیشتر به حرف گوش بده ولی اشتباه میکردم.هرکاری دوست داشت میکرد و اصلا به حرفمون گوش نمیداد
مدام هم ازمون آدامس میخواست و تو بیشتر عکسا لبهاش کج و کوله میفتاد.تازه تا شیرینی آدامسه تموم میشد یکی دیگه میخواست
دکورهای انتخابیمون 4تا بودن و تا ساعت 5/30 اونجا بودیم و دریغ از یک ذره همکاری این فسقلی.آخرای وقت که دیگه خسته شده بود اصلا حاضر نبود جلوی دوربین باشه و دکور آخری اصلا عکس خوبی نداشت
خلاصه که روز خسته کننده ای بود.جمعه هم منو خاله فرزانه رفتیم برای انتخاب عکس که از اون همه عکس فقط 5تاشو تونستیم انتخاب کنیم.امیدوارم عکساش خوب بشن و یکم از خستگی اون روز رو بتونم فراموش کنم
از خواهر خوبم فرزانه جوووونم ممنونم که 5شنبه و جمعه شو گذاشت برای منو ستایش جون و از استراحتش گذشت(خاله فرزانه تحت هیچ شرایطی حاضر نیست جمعه رو بره بیرون انقدر که تو هفته خسته میشه و بیشتر روز جمعه رو میخوابه)مررررسی عززززیزم
نمیدونم چرا اصرار داشت که کفشاشو دربیاره
مثلا قرار بود تو این دکور روی شکم بخوابه و دستهاش زیر چونه اش باشه.شب قبلش کلی باهاش این ژستو تمرین کرده بودمااا!اما...
دو جفت کفش رو هم یکی اینور یکی اونور دراورده
با این آقای مهربون خیلی دوست شده بود و عمو صداش میزد.با خودم گفتم شاید اگه عکاس رو مرد انتخاب میکردم نتیجه بهتری میگرفتم
بــــــــــازم ادامس تو دهنشه
انشالا که عکسا خوب بشن و خستگی مون یادمون بره