عشق مامان و بابا ستایشعشق مامان و بابا ستایش، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

✿ برای دخترکم ستایش ✿

زنبور کوچولو!!!

1391/6/19 2:44
419 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخمل نازم تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

تو پست قبلی گفتم که قراره بریم اصفهان تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

4شنبه اخرشب منو تو و بابایی و دایی علی راه افتادیم و 6صبح 5شنبه رسیدیم اصفهان خونه پدرجون

اینا.بماند که توی نازنازی چقد اون شب قبل از رفتن اذیت کردی و تا تونستی شیطونی کردی و منو

حسابی خسته و کلافه کردی

صبحم که رسیدیم چون تو ماشین بیشتر راهو لالا کرده بودی تا رسیدیم تو خونه و خاله ها و دایی سعیدو مامان جونو دیدی کلی براشون ذوق کردی و خواب کلا از سرت پرید تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

آخرشم ساعت 9صبح بعد از کلی شیطونی لالا کردی

(هربار که میریم اصفهان خونه پدرجون ستایش جونم کلی کار یا کلمه جدید یادمیگیره.فک کنم از خوشحالی اینکه همه دور همیم دخمل نازم همه استعداداشو رو میکنه  تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازیتا همه کلی بخندنو کیف کنن تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی)

مثلا خاله فرزانه یادت داده بود زنبور بشی،تو هم سریع یاد گرفتی،تا یکی بهت میگفت زنبور شو دور خودت میچرخیدی و میگفتی بیییییییییززززززززززز!  تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازییعنی داشتی از وییییزززز گفتن خاله فرزانه تقلید میکردی تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازیالهی فدای دختر باهوشم بشم.وقتی زنبور میشدی نمیدونی چقد خوردنی میشدی عسلم... تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

ولی...

ظهر جمعه خاله سعیده بغلت کرده بودو پشت پنجره وایساده بود که یهو داد زد که زنبور نیشت زد

ووووااااای...نمیدونی من چه حالی شدم...الهی بمیرم برات داشتی از گریه ریسه میرفتی و از درد به خودت میپیچیدی تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازینمیذاشتی ببینیم کجای دستتو زنبور لعنتی نیش زده تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

ظاهرا تقصیر خودت بوده عزیزم چون خاله سعیده میگفت یهو زنبورو گرفتی تو مشتتو فشارش دادی اونم

شستتو نیش زده بوده.

الهی بمیرم برات، شستت ورم کرده بود.منم هی انگشتاتو بوس میکردمو میگفتم بمیرم مامانی اوخ

شدی؟ تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازیکه دیدم امروز دستتو به من نشون میدی و هی میگی "اوخ"

خلاصه تجربه بدی بود برات مامانی...

یه اتفاق بد دیگه هم دیروز افتاد.دایی مصطفی با ماشین پدرجون یه تصادف بد کرد...نمیخوام جزئیاتشو

بنویسم چون ناراحتم میکنه فقط خدارو 1000بار شکر میکنیم که اتفاقی واسه خودش نیفتاد تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

ولی ماشین داغون شد.الانم پدرجون و مامان جون موندن اصفهان که ماشینو مکانیک تعمیر کنه.

راستی اگه بابابزرگم فوت نمیکردو هنوز بینمون بود،دیروز عروسی دایی سعیدو ناهید جونو جشن میگرفتیم

ولی نمیدونم حکمت خدا چی بود که بابابزرگ یه جوری فوت کنه که چهلمش دقیقا روز عروسی 2تا نوه

هاش بیفته...عروسی ای که تقریبا بیشتر کاراش انجام شده بود.دلم برا دایی سعیدو ناهیدجون میسوزه

بگذریم...از حکمت خدا نمیشه سر دراورد...ولی مطمئنم برامون همیشه بهترینارو میخواد.

دوستت دارم عشق من

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

آناهیتا مامانیه آرمیتا
20 شهریور 91 3:42
وای عزیزم چه ماهرانه ! زنبورو چطوری گرفتیییی
قربونت برم که دستت اوخ شده زنبورکوچولو


آره واقعا!دخمل من تو شیطونی های عجیب غریب خیلی ماهره !
خدا نکنه عزیزم