شیطونک مامان
امروز یه کار بامزه کردی
بسته پوشکتو برداشتی به زحمت بردیش تو آشپزخونه.وقتی اومدم ببینم چیکار داری میکنی خنده م گرفت از کارت شیطونک من...
پوشکتو گذاشته بودی جلوی ماشین لباسشویی و رفته بودی روش وایساده بودی تا دستت راحت به دکمه ها برسهالهی مامان فدات بشه که انقد کارات مث خودت شیرینه
این روزا فقط دوست داری با پاهای خودت تاتی کنی و دور خونه بچرخی عسلم
نمیدونی من چقد ازین تاتی کردنای بی تعادل و لرزونت خوشحال میشمو ذوق میکنم
خودتم انگار خیلی ذوق میکنی از راه رفتنت،چون تا شروع میکنی به راه رفتن،منو نگاه میکنیو میخندی
راستی امروز دیدم یکی از دندونای پایینت کامل در اومده.دندون پنجمی سمت چپ.مبارکه گلم.حالا یکم راحت میشی.ولی عجیبه که دندون بغلیش هنوز درنیومده و جاش خالیه.انگار اون یکی خیلی عجله داشته
الانم لالایی.منم از فرصت استفاده کردمو اومدم امروز قالب وبلاگتو عوض کردم.
دوست دارم عسلم