مهمون کوچولــــــــــــــو
دیشب خونه دایی سعید و ناهید جون(تازه عروس و دامادمون)دعوت بودیم.
کلی خوش گذشت.
فرشته کوچولوی منم تا تونست به خودش خوش گذروند و مثل همیشه وقت رو
برای شیطونی کردن و مامان سمانه رو دنبال خودش کشوندن دور خونه از دست نداد.
تمام مدت دنبال وروجک جون این ور و اون ور خونه شون بودم.از آشپزخونه گرفته تا
دستشویی و اتاق خواب و تراس و ...
چه میشه کرد!دخملم دلش نمیخواد یجا بند بشه و دوست داره از همه چیز سر دربیاره.
عاشقتم فرشته کوچولوی شیطــــــــــون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی