عشق مامان و بابا ستایشعشق مامان و بابا ستایش، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

✿ برای دخترکم ستایش ✿

خاطرۀ نوروز 92-اولین پست نود و دویی

1392/1/18 4:55
475 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به عشق کوچولوم و همۀ دوستای خوبم.امیدوارم تعطیلات به همتون خوش گذشته باشه و سال جدید رو تا حالا به خوبی و خوشی سپری کرده باشید.

امسال دومین عیدی بود که عشق کوچولومون کنارمون بود و با حضورش بهارمون رو سبزتر از قبل کرد.خدارو شاکرم برای داشتن این هدیۀ بهاری.

روز سال تحویل نازدخترمون مثل پارسال موقع تحویل سال خواب ناز بود و هرچقدر تلاش کردم که بیدار باشه نشد.

خاطره جالبمون از روز عید این بود که چون چند ماه پیش برای ستایش کفش خریده بودم و یکی دوبار بیشتر پاش نکرده بود بابت کفش خیالم راحت بود و تو اون شلوغی شب عید دنبال کفش برای نازدختر نبودم.روز عید وقتی داشتم لباسای ستایش رو تنش میکردم که بریم عید دیدنی به کفشا که رسیدم دیدم ای دل غافل کفشا برای پاهاش کوچیک شدنتعجبنگرانمجبور شدیم روز عید بریم دنبال خرید کفشابروحالا چرا اون فروشنده روز عید مغازه رو تعطیل نکرده بود احتمالا کار خدا بودهچشمکاوه

جمعه 2فروردین هم رفتیم اصفهان و  5شنبه 15 هم برگشتیم.بیشتر ویلای پدرجون تو همون روستایی بودیم که حدودا یک ساعت تا اصفهان فاصله داره.هر روز هم میرفتیم بیرون تو باغها و جنگل و گردش تو خود اصفهان.خلاصه تعطیلات خوبی بود.به ستایش عزیزم که خیییییلی خوش گذشت چون همش در حال رفتن به دَدَ بود و از رفتن به باغها و بازی کردن و سنگ انداختن تو رودخونه و ....کلا از بودن تو جمع پدرجون و مادرجون و دایی ها و خاله ها و عموها حسابی لذت برد.

اِنقدر تو این دو هفته ستایشم به بیرون رفتن و آزادانه دویدن و بازی کردن عادت کرده بود که همه به من میگفتن خدا به دادت برسه وقتی برگردی تو اون آپارتمان کوچیک...خدایی این دو سه روزه که برگشتیم عزیزکم اذیت نکرده ولی دلم براش میسوزه که از اون همه راحتی و آزادی جدا شدناراحت

عزیزکم عاشق سنگ انداختن تو آب شده بود

روز عید بینی نفسم با ناخن خودم زخمی شدگریهخدا میدونه چقدر با دیدن زخمش ناراحت میشدم و عذاب وجدان میگرفتمناراحتعروسکم مامانو ببخش..ناراحت

دخترکم همش میخواست تو حیاط باشه و خودش یاد گرفته بود درو باز کنه بره تو حیاطکلافه

اون قالیچه هم مادرجون برای اینکه پاهای کوچولوی نوه اش روی سرامیک یخ نکنه اونجا پهن کردن.

مگر اینکه یکی از آهنگای مورد علاقۀ نازدختر پخش میشد که رضایت میداد بشینه و به خودشو ما استراحت بدهمژه

از اونجاییکه ستایش جونم عـــــــــــــــــــاشق کفش و دمپایی و اینجور چیزاست،ناهیدجون براش یه پاپوش خوشگل هدیه اورد.ستایش هم از خوشحالی تا موقع خواب از پاش درنیاورد و حتی تو حیاط هم با همونا میخواست برهلبخند

روز 14 فروردین هم رفتیم اصفهان که تقریبا خلوت شده بود رو بگردیم.اول رفتیم میدان امام و عالی قاپو،بعد پل خواجو(چون زاینده رود خشک بود و حال ما از دیدن بی آبی و خشکی اونجا گرفته شد دیگه سی سه پل نرفتیم.واقعا دیدن پل خواجو و سی سه پل بدون آب خییییلی ناراحت کننده ست...افسوس) بعد هم رفتیم کوه صفه و تا آخرشب اونجا بودیم.خییییلی بهمون خوش گذشت مخصوصا به ستایش که تو پل خواجو از دیدن اونهمه بیابون! ذوق زده شده بود و برای خودش بدو بدو میکردو چند نفری دنبالش بودیمابرو

گشت و گذار تنهایی تو بازارچه میدان امامعینک

نازدخترم از دیدن اسبا هم متعجب بود و هم ذوق زدهمژه

چی برمیداااااری خوشگل خانووووووووووم؟

عروسکم تا توپ رو دید رفت با پسرا فوتبال بزنهنیشخند

بعدشم خسته شد و نشست نفسی تازه کنهچشمک

تازه تو میدون امام فروشندگی هم کرداز خود راضی

فکر کنم تنها کسی که از بی آبی وخشکی پل خواجو اون روز خوشحال بود ستایش بود.اصلا نمیشد کنترلش کردابرو

این عکسو هروقت نگاه میکنم خندم میگیرهزبانهمسری اینجا غیرتی شده بود چون چندتا آدم بیکار بلند بلند شروع کردن جلوی خواهرام آواز خوندن و مسخره بازی...

منو ستایش تو چه حال و هوایی،همسری  تو چه حالیچشمک

عکسا زیاد بودن ولی نخواستم این پست خیلی هم طولانی بشه.

این عید هم با همۀ خوشی ها و خاطره ها گذشت و تا چشم به هم بزنیم یه عید دیگه و سال دیگه تو راهه.از خدا میخوام که تا آخرین لحظه های این سال جدید زندگی مون پر از خوشی و شادی باشه در کنار تندرستی و سلامتی.امیدوارم هممون به آرزوهایی که لحظۀ تحویل سال کردیم برسیم.


پ.ن:3فروردین امیرسام عزیزم دوست خوب وبلاگی مون دوساله شد.دوست دارم از همینجا با اینکه خیلی دیر شده دوساله شدن امیرسام عزیزم رو تبریک بگم.امیدوارم 120ساله بشی امیرسامِ دوست داشتنی.


منای عزیزم دومین سالروز مادر شدنت مبارک

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (20)

✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
18 فروردین 92 4:53
ای جان قبونش برم که پاهاش واسه کفشه بزرگ شده بودهیعنی سمانه جون قلبم چنان تیری کشید که نگوفکر کنم اگه من جای شما بودم کلا عید دیدنی کنسل میشد.
چه جای باصفایی خوش باشید همیشه.واقعا اونجا انقد آزادی بوده و خسته میشده که فکر کنم تا خود صبح راحت میخوابیده.
از طرف من روی ماه دخملی رو ببوسسسسسسس


خدانکنه الهه جون.یعنی شانس اوردم که اون مغازه باز بوده.
جاتون خالی.آره واقعا آخرشب از خستگی یه خواب عمیقی میکرد تا خود صبح
چشم،شما هم روشاجونو ببوس.
محبوبه مامان الینا
18 فروردین 92 7:43
سلام سمانه جون عزیزم: Xوای چه جای خوش آب و هوایی رفتید راستی مگه شما اصفهانی هستید اصالتا؟عجب پس کفشای دخملی کوچیک شده بودنبازم شانس آوردی مغازه باز پیدا کردیخیلی ستایش جون تپلی ناز رو دوست دارم تو همه عکسها خیلی جیگره و کاملا مشخصه که چقدر شیطونی کرده میگم اون عکس آخری که حووووووسی آقا غیرتی شده خیلی باحاله ها ایشون جدی و غیرتی و شما شادوخندون امان از فرهنگ ما ایرونیها که بخاطر سرگرمی مزاحم خونواده ها میشنما رفته بودیم سفر ترکیه خیلی جالب بود واسم که براحتی تو خیابون همو بغل میکردن و بوسهاما کسی بهشون نیگا نمیکرد حالا ما اینجا دست شوشوی خودمون هم با ترس و لرز میگیریم از بس همه آدمو میپانو کلا همه با هم کار دارن خلاصه که بیخیالتریپت منو کشته


سلام محبوبه جون.جاتون خالی خیلی جای خوش آب و هواییه.آره عزیزم پدر مادرم اصفهانی هستن.ولی حدودا 40ساله تهران ساکنند.بیشتر اقواممون اصفهانند.
واااای محبوبه جون فکر کن اگه هیچ مغازه ای باز نبود چیکار باید میکردم
من بعدا فهمیدم چرا ناراحته تو اون عکساینم فرهنگ مردم ماست که خیلی جاها ادعای با فرهنگ بودن دارن..
مرسی که با حوصله میخونی دوست جون
محبوبه مامان الینا
18 فروردین 92 7:44
میگم حالا خانوم تاجر لیوانهارو چند میفروخت ستایش جون کمتر حساب کن مشتری شیم


محبوبه جون اونجا اصفهان بودااا!از تخفیف مخفیف خبری نیست
مامان نوژاجوني
18 فروردین 92 9:25
قربونت برم كه اينقدر خوشتيپي عزيزم .چقدر دخملي خوشحاله وكلي بازي كرده.عكس 3 نفري تونم خيلي جالبه


خدانکنه مامان نوژاجونی.مرسی از محبتت عزیزم.
مامان نوژاجوني
18 فروردین 92 9:26
اين عكساي اخم كردنشم خيلي نانازه قربون اون جذبه ات برم


خدانکنه دوست مهربونم.
مامان بنیتا
18 فروردین 92 12:28
سلام بر مامان سمانه و ستایش جونم.رسیدن به خیر عزیزم
خوشحالم که عید بهتون خوش گذشته دوست جون..ولی کاش یه خبری داده بودی همدیگه رو می دیدیم و من عسل خانومو حسابی می چلوندم
چه روستای با صفائیه خیلی طبیعت قشنگی داره ایشالا همیشه همین طور خوش باشین عزیزم


سلام گل ناز جون.ممنون از محبتت.اتفاقا اصفهان که بودیم به یادتون بودم و دوست داشتم شما و بنیتاجونو ببینم،ولی چون دسته جمعی میومدیم نمیشد قرار بذاریم.اشالا دفعه های بعد.
مرسی دوست خوبم.بنیتاجونو ببوس.
مامان آروین (مریم)
18 فروردین 92 13:10
از عکسا و گفته هاتون معلومه که کلی بهتون خوش گذشته ....... ایشالا همیشه به گردش وخوشی و شادی .....


ممنون از اینکه وقت میذارین و میخونید.شما هم همینطور عزیزم.
لیلا مامان پرنیا
18 فروردین 92 18:12
سلام به دوست خوبم وستایش نازم خدارو شکر که بهتون خوش گذشته عکسها هم خیلی قشنگ بود وروجک ما ماشاالله بزرگ شده ببوسش


سلام لیلاجون.ممنون از محبتت.
محبوبه مامان الینا
18 فروردین 92 19:17
سلام و من دوباره اووومدم واسه این پرسیدم چون خانم عموی من که با هم اخت هستیم اصفهانی هستن البته الان ساکن گرگان هستند
و برخلاف تمام حرف و حدیثها بسیار بسیار دست و دلباز هستناتفاقا عید دعوتشون کرده بودم خونمون اما ازشون عکس ننداختم که بزارم تو وبلاگ راستی یه خبر بدم که حال کنیباتوجه به دعاهای تو دوست خوبم تصمیم دارم جوجه کشی راه بندازمخوب شد؟


دوباره خوش اومدیهمه اصفهانی ها خوبن و دست و دلباز
واااای باورم نمیشه دعاهام انقد زود گرفت محبوبه جوناگه میدونستم بیشتر واسه خودمون دعا میکردم
حالا جدی گفتی یا دروغ سیزده بود


مامان روژینا
18 فروردین 92 23:36
وای وای وای وای عشق منو ببین چه تریپی زدهههههههههه قربونش بررررررررررم من چه کفش نازی هم خریده روز اول عیدی اتفاقا مطمئن باش اگه قبلش می خواستی توی اون شلوغی کفش بخری به این خوشگلی پیدا نمی کردی سمانه جون راسسسسسسسسستی
سمانه جونم چطور مطوری بابا دلمون تنگیده بووووووودا خوش به حالتون من فکر کردم فقط محبوبه اینا از این جاهای با صفا دارن بابا شما هم که رفته بودین جاهای بکر و خوش اب و هوا
در ضمن سرتون کلاه رفت اخه روزای اخر عید سی و سه پل پر از اب شد و راه اب و باز کردن زیاد غصه نخور دوستم
واااااااااااااای که چه عکسیه اونی که حوووووسی اقا غیرتی شده خیلی خندیدم اتفاقا ما هم یه عکس اینطوری داریم اگه پیداش کنم حتما می زارم ستایش جونم و ببووووووووس


بهارجونم عاشقتم با این نظرای باحالی که میذاری.یعنی انرژی ازش میچکه و من با خوندنشون کلی کیف میکنم.
اتفاقا کفشاشو دوست نداشتم مجبور بودم بردارمشون
آره بابا ما هم از این جاهای باصفا داریم
ما هم شنیدیم فردای روزی که ما رفتیم قراره آبو باز کنن.هم خوشحال شدیم هم ناراحت.
واااای جدی؟توروخدا پیداش کن عکس رو بذار حتما،فقط با کیفیت باشه ها
روژینای نازمو ببــــــــــــــوس.
منا مامان امیرسام
19 فروردین 92 2:18
قررربونت برم دوست خوبم.
کلی اومدم بلاگت اما نبودی.امروز دیدم پس جدید گذاشتی خیلی خوشحال شدم اما وقتی اخرش پی نوشت رو دیدم یه حال عجیبی بهم دست داد.
به نظر من بلاگ هرکس مثل خونشه.وقتی از کسی تو خونت یاد میکنی یعنی اون شخص خیلی برات مهمه.
خلاصه اینکه خیلی دوووووستون دارم


خدانکنه مناجون.
مرسی که یادمون بودی.
اصلا قابل دوست خوبم و امیرسام عزیزمو نداشت.
ماهم خییییلی دوستتون داریم
منا مامان امیرسام
19 فروردین 92 2:21
دوباره سال نو مبارک.انشاالله سال خوبی داشته باشید
قرربونت برم که کلی بدو کردی.
سمانه جون نمیدونی چقدر اون صحنه بدو و نترس میاد تو ذهنم و لبخند میزنم.
خداروشکر که خوش گذشته.انشاالله همیشه به شادی و سفر
قربونت برم خوش تیپ کوچولو
اما من اگر میدیدم کفشه کوچک شده میزدم زیر گریه .
خدایی شوک بزرگیه


سال نو شماهم دوباره مبارک عزیزم.
وااای خودمم یاد این کارش میوفتم خندم میگیره.
مررررسی دوست جون.
خدانکنه عزززیزم.چون تو شوک بودم گریم نگرفتخدایی اگه جایی باز نبود چیکار میکردمبخیر گذشت روز عیدی
منا مامان امیرسام
19 فروردین 92 2:23
وای خدا تو یکی از عکسها مثل موووش شده.موش بخوره تورو که کلی بدو بدو کردی.
میتونم تصور کنم که برای خودش هر طرفی خواسته رفته و هر کاری هم خواسته کرده
خدا حفظش کنه
عکسهاتون هم خیلی قشنگ بود


دقیقا همینطور بود که تصور کردیانگار هرچی بزرگتر میشن کنترلشون سختتر میشه.
خدا همه کوچولوها رو حفظ کنه.ممنون مناجونم.
مامان نیایش
19 فروردین 92 10:19
سلام ستایش گلی . سال نو مبارک از عکسهات معلومه که حسابی بهت خوش گذشته و سال خوبی رو شروع کردی . ایشالا همه سال پر از شادی و برکت برای تو و پدر و مادر مهربونت باشه .


سلام.مرسی خاله.
انشالا سال جدید برای شما هم سال خوب و خوشی باشه.
آناهیتا مامانیه آرمیتا
20 فروردین 92 2:27
دوستم چرانظرم ثبت نمیشه


چرا عزیزم ثبت شده.
نازنین (مامان ثنا)
21 فروردین 92 9:14
سلام سمانه جون سال نو مبارک
عجب داستان جالبی دقیقا همین برنامه روی منم پیاده شد چون منم خریدای ثنارو زود کرده بودم کفشاش براش کوچیک شده بود و مجبور شدم براش دوباره بخرم البته نه روز اول عید
از عکسا و شیطنتای ستایش گلم معلومه ک تعطیلات خوبی رو گذروندید انشالله بقیه سال هم براتون پر از شادی باشه


سلام.سال نو شماهم مبارک.
چه جالب پس خوب منو درک کردید
ممنون برای شماهم همینطور.
یاسی خاله هیلدا
21 فروردین 92 12:33
سلاااام خاله جون ایشالا سال خوبی در کنار همسری و ستایش جون داشته باشین و همیشه به سفر و گردش
چه جالب هیلدا هم اون چند روز انقدر توی حیاطو پارکو باغ بود توی خونه هم میومدیم میخواست دره حیاط باز کنه بره بیرون سمیه میگفت وقتی اومدن تهران همش بهونه میگرفته که بره بیرون
ستایش دخمل خوشتیپ منو ببوس خیلی جیگر شده
عکساش خیلی قشنگ بود
راستی انگار دوباره زاینده رود پر اب شده . دباره برین مسافرت اینار با زایندرود عکس بگیرین

یه عالمه ستایش جونمو ببیوسین


سلام یاسی جون.ممنون و همچنین شما.
مرررسی عزیزم.شما هم هیلدای نازمو ببوس.
آره فردای روزی که ما رفته بودیم پرآب شده بود.
برای هیلداجون
مامان ساجده
21 فروردین 92 23:42
سلام سمانه جون خوشحالم که دوباره اومدید واقعا دلم براتون تنگ شده بود
خوب خدا رو شکر که این تعطیلاتم بهتون خوش گذشته و ستایش جونم کلی کیف کرده
برای ستایش ناز نازی


سلام عزیزم،ماهم دلمون براتون تنگ شده بود.
مرسی از محبتت دوست خوبم
مامان محدثه
24 فروردین 92 2:31
قربونت برم خاله جون با این تیپ های قشنگی که میزنی خیلی جیگر شدی
خدارو شکر که مسافرت بهتون خوش گذشته ایشالله همیشه به سفر و گردش دوست عزیزم


ممنون عزیزم از لطفت،شما هم همینطور دوست خوبم.
نیلوفر
31 فروردین 92 22:26
_____████ ____________ _____██████ ___________ ____████████__________ ▌ ___███____███_________ █ ___██_______██__________▌ __███________█__________▌ __▌●█________█_________█ __███_______ █_________█ ___██_______█________██ ____________██_______██__▌ ____█______██______███_ █ _____▌_____██_____████_█ __________███___█████_█_█ ________███__██████__█_█ ______███__████____██_█ _____███_█████_████_█ ____████_██████_███_█__▌ ___████_█ █__███ _█__██_▌ __█████_████_▌_█_███_▌ _█████_██___██___██_█ _█████_███████_███__█__██ _███_▌███___██____██_███ _███_▌█████___███__█__█ _████_▌▌___█__█_██████ __██████_████__▌_████ ___█████_____████████ ._=--███████████████ا _=--=_-████████████ =--_=-_=-█████████ یه سری به ما بزن