عشق مامان و بابا ستایشعشق مامان و بابا ستایش، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

✿ برای دخترکم ستایش ✿

هدیه امام رضا

1391/7/8 22:21
340 بازدید
اشتراک گذاری

 سلام دختر نازم...

پنجشنبه 6 مهر برای من روز سختی بود.پر از استرس و دلهره.

دختر نازم دیروز نوبت دکتر داشتی.برای همین من از صبح که از خواب بیدار شدم دلشوره بعدازظهر و جواب دکتر و داشتم.بعد از 8 ماه...

داستان این دکتر برمیگرده به چکاپ 7 ماهگی تو.وقتی مث همیشه دکترت معاینه ات کرد،بهم گفت همه چیزش خوبه فقط یه متخصص ارتوپد ببرش.

و من موندمو یه دنیا سوال که چرا مگه دخترم چه مشکلی داره...

دکتر بهم دقیق علتو نگفت.فکر کنم استرس و نگرانی رو تو چشمام خونده بود.فقط گفت نگران نباش مشکلی نیست،وظیفه منه که بهت بگم ببریش یه ارتوپد پاهاشو نگاه کنه،چون یه چین غیرقرینه روی پای راستشه...

وااااای که دنیای من سیاه شد....خدایا چین غیرقرینه دیگه چیه؟؟؟؟

فقط خلاصه میگم که بردمت پیش یه مثلا متخصص ارتوپد که با نگاه به عکسی که از لگنت گرفته بودیم خیلی خونسردو بیخیال گفت لگنت یه در رفتگی داره...چه روزای بدی رو گذروندم مادر...

ولی من دلم نمیخواست درمانی که اون دکتر گفته بود انجام بدیم،برای همین بردمت پیش دکتر ارشادی که خیلی معروفه و البته خیلی هم باتجربه.میشناختیمش،چون دست دایی سعید رو هم اون عمل کرده بود.

با کلی دردسر برای نوبت گرفتن،11 دی ماه 90 بود که با مادرجون بردیمت اونجا.چقد من افسرده بودم اون روزا...دقیقا 8 ماه و 11 روزت بود.

وقتی دکتر ارشادی عکس لگنتو دید با قاطعیت گفت که هیچ مشکلی نداری!!!من هم خوشحال شدم و انگار رو ابرا سیر میکردم و هم شوکه شده بودم.

گفتم من نگرانم،پس دکتر قبلی چرا اون تشخیصو داده بود؟گفت(ببخشید)غلط کرده لگن بچه سالمه سالمه و به عنوان لگن نمونه میشه نشونش داد(با لهجه شیرین اصفهانی)

بازم دید من نگرانم گفت برو خیالت راحت اگه مشکلی پیش اومد تضمینش با من...

چقد من خوشحال بودم...چقد خدارو شکر کردم...تمام خستگی اون روزا از تنم در رفت...

قرار شد موقعی که راه افتادی 2باره بریم پیشش تا خیالمون راحت بشه.

منم گذاشتم تا راه رفتنت کامل بشه.برای همین دیروز با خاله فرزانه و مادرجون رفتیم و خداروشکر بازم دکتر خوشحالمون کرد.

توی مطب وقتی منتظر نشسته بودیم از تلویزیون داشت حرم امام رضا رو نشون میداد.من یه لحظه به دلم افتاد از خود امام رضا که وجود نازنین دخترم رو بهم هدیه داده بود خواهش کنم که دخترم سالم سالم باشه.

امام مهربون هم تو روز تولدش دلم رو حسابی شاد کرد...

ازتون ممنونم امام رضا...ازتون بینهایت ممنونم...

خدایا شکرت........

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان آینده
8 مهر 91 3:56
دوست عزیزم وجود نازنین دخترت رو امام رضا نداده بلکه الله مهربان وجود نازنین دخترت رو داده/تشکر


بله شما درست میگین.ولی این حرف من مربوط میشه به خواسته ای که از امام رضا داشتم.وگرنه شکی نیست که خدا دخترم رو به من عنایت کرده.
مامان نوژاجوني
8 مهر 91 8:03
خداروشكركه چيزيت نبودعزيزكم


واقعا خدا روشکر.
مرسی از محبتت مامان نوژاجونی.
باران قلنبه
9 مهر 91 1:23
الهی ستایش جون همیشه سالم وسلامت باشه ودیگه مامانش هیچ وقت نگران نباشه


مرسی مامان مهربون.
مامانه بهداد
9 مهر 91 16:53
سمانه جون چقدر خوب شد که ابتدا تیتر موضوعی مطلبت رو خواندم(هدیه امام رضا) وگرنه سکته کرده بودم با خواندن چند خط اول .
قربونه آقامون امام رضا برم که ضامن آهوست و پشت و پناه مااااااا مادرای عاشق.
خدا رو صد هزار بار شکر برای سلامتی ستایش جون.
ایشالله به حق قلب بزرگ و مهربون غریب الغربا هیچوقت و هیچ لحظه دلت نگرانه وجود ِ نازنین دخمله نازت نشه.
عزیزم این لحظه ها برای همه نینی های بیمار و مادرای غمگین دعا کن.


خدا نکنه عزیزم.
واقعا هر لحظه شکر کردن کمه برای سلامتی نی نی هامون.
ممنون عزیزم از لطفت.
مامان روژینا
9 مهر 91 23:23
سمانه جون با خوندن این مطالب اشکم سرازیر شد عزیزم منم چنین مشکلی و داشتم و کاملا حس تو درک می کنم خدا رو شکر با سونویی که دخملم انجام داد متوجه شدم دکتر اونم اشتباه کرده خلاصه که روزای بدی بود امیدوارم همیشه نی نی هامون صحیح و سالم باشن


خدارو شکر که فندق نازمون سالمه سالمه.
منم امیدوارم همه نی نی ها همیشه سالم باشن و هیچ نی نی ای درد و ناراحتی نداشته باشه.
ممنون عزیزم از لطفت.