سرماخوردگی دخترکم
سلام
دیروز بعداز ظهر که ستایش خواب بود دیدم بچم خیلی سخت نفس میکشه و این سرما خوردگی داره بدجوری اذیتش میکنه.برای همین به همسری sms دادم که بیا ستایش رو ببریم دکتر.قرار شد من زنگ بزنم مطب دکتر ستایش و وقت بگیرم.اما دیدم تا همسری بیاد خونه ساعت شده 6 و با اون ترافیک وحشتناک نمیرسیم بریم.این شد که مجبور شدیم بریم یه درمانگاه شلوغ.
بماند که چقد اونجا شلوغ بود و منتظر نشستیم و چقد ستایش کوچولوی ما شیطونی کرد.خب بچه که نمیتونه مثل ما ساکت یه گوشه بشینه!این بود که منو باباش نوبتی دنبال خانوم خانوما بودیم.
یا طبق معمول میرفت سراغ نی نی ها و میخواست نی نی های سرماخورده و بی حال رو نوازش کنه،یا از پله ها میخواست بره بالا و ...تازه به یه خانومه هم گفت نَنه!!!وااای من داشتم از خنده منفجر میشدم ولی خیلی خودمو کنترل کردم،آخه بنده خدا سن و سالی واسه نَنه شدن نداشت(ما مثل همه اصفهانی ها به مامان بزرگ خودم میگیم ننه و ستایش از یه ماه پیش که اصفهان بودیم یاد گرفت این کلمه رو و حالا به هر خانومی که تو خیابون میبینه صرف نظر از سن و سالشون میگه نَنه!!!)
خلاصه بعد از یک ساعت و نیم نوبتمون شد و رفتیم داخل.میدونستم ستایش تا دکتر رو ببینه گریه رو شروع میکنه،برای همین پتوی عزیزش و پستونکشو برده بودم با خودم.
با این حال کلی ترسید و گریه کرد...
دکتر براش قطره استامینوفن،سدیم کلراید،شربت سرماخوردگی کودکان و شربت آموکسی سیلین تجویز کرد و گفت اگه سرفه هاش بیشتر شد آموکسی سیلین رو بدم.
راستش چند روز پیش تو اینترنت خونده بودم که شربت سرماخوردگی کودکان به دلیل داشتن ترکیباتی مثل کلروفنیرامین برای کودکان زیر 6 سال عوارض زیادی داره،برای همین بهش ندادم-هرچند دکتر تاکید کرد قاشق چایخوری نه مرباخوری-ولی باز داروخانه نوشته روزی 3مرباخوری!!!
حالا شکر خدا با درمان خونگی مثل شربت عسل و آبلیمو(میدونید که عسل زیر 1سال ممنوعه هااا)شلغم،بخور و سوپ الان نازدخترم بهتره.
امیدوارم هیچ وقت کوچولوها مریض نشن.
چندتا عکس تو ادامه مطلب گذاشتم.
طفلی دخترکم مجبوره با دهان نفس بکشه
ستایش که خواب بود داشتم شلوار باباشو اتو میکردم،وقتی بیدار شد و اتو رو دید کلی ذوق کرد و هی میگفت اُتووو اُتووو.منم هی میگفتم دست نزنی ها داااغه،که دیدم دختر نازم بغض کرده و الانه که گریه رو سر بده....عزیزکم چقد تو دل نازکی آخه...