پائیز
امروز سومین روز از پائیزه.
پائیز رنگارنگ با یه عالمه تغییر زیبا تو طبیعت.(هرچند من زیاد این فصل رو دوست ندارم)
این دومین پائیزیه که تو عمر 16 ماهت داری تجربه میکنی گل من...
پارسال اول مهر واکسن 4 ماهگی تو زدی.چقد خانوم بودی عزیزم چون فقط یه کوچولو گریه
کردی.
من از همونجا فهمیدم دخترم صبوره.اینو تو واکسن های نوبت بعدی هم بهمون ثابت کردی
عشق من.
نمیدونم چرا امروز همش یاد پارسال بودم.یاد نوزادی تو...یاد اون دوران هم منو خوشحال
میکنه و دلتنگ و هم ناراحت و دلگیر...
خوشحال از یاد روز میلادت وکلی خاطره خوبی که تو ذهنم برای همیشه به یادگار
گذاشت و ناراحت از یاد خاطره روزهای سخت و تلخ...و البته تلخ تر از همه برای منِ مادر،
محروم شدن تو از شیر خودم و شیر خشکی شدن تو بود.برای من محروم شدن از درآغوش
گرفتن عزیزترینم و سیر کردنش با شیر خودم که عادت داشت موقع شیر خوردن با انگشتانم
بازی کنه و یه حس مادرانه وصف نشدنی بهم بده،خیلی خیلی سخت بود و حتی هنوز تلخی
این اتفاق آزارم میده...
اما با خنده ها و شادی تو که بیخیال سختی های این دنیایی حسابی دلم شاد میشه
دختر نازم.
پس همیشه بخند و شاد باش تا من هم دلم شاد باشه عزیزترینم.