ستایش و آتیش!!!
سلام دیشب منو دخملی و بابایی رفتیم پارک. چقد ستایش ذوق کرد وقتی از دور بچه ها و تاب و سرسره هارو دید. کلی تو پارک بازی کرد و از همه بشتر تاب بازی کرد.تازه خودشم تاب تاب تاب بازی میخوند و مامان باباهای دیگه رو کلی خندوند. تا تا تا بماند که بازم مهربونی نازدخترم گل کرد و هی میرفت بچه هارو بغل میکرد و میخواست بوسشون کنه نمیدونم چرا ستایش انقد بچه هارو دوست داره اما اونا یا هیچ واکنشی نشون نمیدن یا فرار میکنن!انگار سردی عواطف دارن!!! برگشتنی هم بااااااز واسه خانومیِِ عشقِِ دمپایی(همون آتیش خودش) یه دمپایی گرفتیم که تو خونه پدرجون همش کتونی هاش پ...